کد مطلب:106416 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

خطبه 031-دستوری به ابن عباس











[صفحه 128]

از سخنان آن حضرت است به ابن عباس هنگامی كه او را به سوی زبیر فرستاد تا او را پیش از جنگ جمل تشویق به اطاعت از خود و بازگشت كند یستفیئه: بازگشت دادن برگرداندن ازفعل فاء كه به معنای رجع به كار گرفته شده است. در بعضی روایات به جای، تجده كالثور، تلقه تلقه من الفئه علی كذا به كار رفته، و به معنای او را بدین هیات عجیب و غریب خواهی دید. عقص: كج، منظور از عقص ثور دو شاخ گاو است عقص به فتح عین الفعل، فعل متعدی است و عقص به كسر لازم است. صعب: در این جا به معنای چارپای چموش و ناآرام به كار رفته است. ذلول: رام، در اختیار. عریكه: صفت مشبه فعیل به معنای مفعول است، و (ه) آخر كلمه برای نقل معنای وصفی به اسمی به كار رفته. عرك در اصل معنای نرم شدن پوست با دباغی و جز آن معنی می داده است. عدا: گذشتن، تجاوز كردن بدا: آشكار شد، ظاهر گردید. از فرمایشات آن حضرت (ع) است كه به ابن عباس فرمود، هنگامی كه او را به سوی زبیر فرستاد، تا او را پیش از جنگ جمل تشویق به اطاعت از خود و بازگشت كند. ابن عباس! با طلحه ملاقات نكن چه اگر او را ملاقات كنی به صورت گاوی با شاخهای كج و آماده حمله اش خواهی دید. (او مشكلی را در پیش

گرفته و می پندارد كار آسانی است) بر مركب چموشی سوار شده ولی او را نرم و راهوار می داند اما با زبیر كه نرم خوتر است دیدار نما و به او بگو، كه پسر دایی ات پیام فرستاده می گوید: مرا در حجاز می شناختی و در عراق نمی شناسی؟ چه شد كه از امری چنین روشن روی برتافتی!؟ سیدرضی (ره) در مورد جمله: فما عدا مما بدا اظهار نظر می فرماید: اول كسی كه از او این جمله را شنیده ام علی (ع) است. پس از این كه امام (ع) ابن عباس را از دیدار با طلحه به لحاظ مصلحتی كه خود می دانست، منع كرد، دلیل منع ملاقات را بیان داشت و فرمود كه اگر طلحه را ملاقات كنی او را به صورت گاوی با شاخهای كج و تیز و آماده حمله خواهی دید. حضرت، طلحه را به گاو تشبیه كرده و جهت مشابهت را، شاخهای كج او قرار داده است. عاریه آوردن لفط شاخ كنایه از شجاعت، و دلاوری طلحه است، لفظ عقص برای بیان این نكته است كه شجاعت، قوت و نیرومندی موجب رام نبودن و در فرمان قرار نداشتن شده، زمینه خود بزرگ بینی و خودنگری را برای مرد شجاع فراهم می آورد. در عبارت حضرت دو استعاره به كار رفته است: استعاره اول: با توجه به شاخ كه وسیله دفاع حیوان است و چنان كه گاو با شاخ از خود دفاع می كند. مرد ش

جاع به اتكای نیرومندی و امید به پیروزی، از خود دفاع می كند و تسلیم فرمان غیر نمی شود. در استعاره دوم، جهت استعاره این است. چنان كه گاو به هنگام اراده كارزار شاخهای خود را كج می كند، سرش را پایین می اندازد، متوجه دشمن می شود و همزمان بادی از دماغ خود خارج می كند كه حاكی از گمان غلبه بر خصم و شدت غضب است و این تصور كه حریف در مقابلش چیزی نیست. بدین سان مشبه یعنی طلحه در موضوع سخن ما چنین است. امام (ع) می دانست كه به هنگام دیدار ابن عباس، طلحه چنین حالتی را به خود خواهد گرفت، و خود را آماده كارزار نشان خواهد داد و به سبب خودبینی و غرور از اطاعت و فرمانبرداری سر باز خواهد زد. و این تشبیه بسیار جالبی است. احتمال دیگر در عبارت این است كه وجه تشبیه، پیچیدگی طلحه در افكار و اندیشه، و منحرف بودنش از طریق یاری دادن به حضرت مانند پیچیدگی شاخ گاو می باشد، در این صورت، امر عقلی (پیچیدگی فكری) به امر حسیی (شاخ گاو) تشبیه شده است. بعضی ادعا كرده اند كه طلحه پیش از جنگ احد، خود بزرگ بین نبود، این غرور و تكبر در آن روز بر وی عارض شد، و به این ابتلای بزرگ دچار شد. امام (ع) پس از منع ابن عباس از دیدار با طلحه، دستور داد كه با ز

بیر ملاقات كند، و دلیل این امر را نرمخو بودن زبیر دانست. و به طور استعاره لفظ الین عریكه را كنایه از خوش برخوردی و نیك خلقی آورده است. در محاوره و گفتگو گفته می شود: فلان شخص لین العریكه (خوش خلق) است هنگامی كه دیدار وی آسان باشد، و رنج و جاذبه زیادی را طلب نكند. مانند پوست نرمی كه به آسانی تا می خورد، پیچیده می شود. می گویند: فلان كس شدیدالعریكه بد خلق است هنگامی كه حالتی ضد حالت فوق را از خود بروز دهد. برای امیرمومنان (ع)، روشن بود كه زبیر انعطاف پذیر است، به همین دلیل ابن عباس را امر كرد تا با وی ملاقات كند. چون خلق و خوی او را بخوبی می دانست كه قابل جذب است، به پندپذیری و موعظه نزدیك است، و صله رحم را به یاد دارد. امام (ع) نیكوترین نوع دلجویی را، با یادآوری قوم و خویشی خود با وی به كار برد، كه به نظر می رسد، موجب انگیزش میل و پذیرش سرشتهای سالم شود. خداوند متعال از گفته هارون برادر حضرت موسی (ع) در برانگیختن عواطف آن جناب چنین نقل می كند: یا ابن ام لاتاخذ بلحیتی و لا براسی یا ابن ام ان القوم استضعفونی در این دو آیه عبارت یا ابن ام به كار رفته، تا عواطف موسی برانگیخته شود و دل وی به دست آید و با یادآوری ح

ق برادری توجه حضرت موسی (ع) را به خود جلب كند. با هیچ عبارت دیگری ممكن نبود هارون بتواند برادرش را رام كند. درباره خویشاوندی امام (ع) با زبیر، باید گفت كه ابوطالب و صفیه مادر زبیر از اولاد عبدالمطلب پسر هاشمند. در شرح عبارت حضرت: فما عدا مما بدا چه چیز سبب گردید كه پس از موافقت مخالفت كردی ابن ابی لحدید بیان داشته است كه عدا بمعنی صرف بازگشتن منصرف شدن و من بمعنای عن تجاوز كردن و دور شدن به كار رفته است. معنای جمله این است كه، چه چیز تو را از آنچه آشكار كردی منصرف كرد. یعنی آنچه تو را پس از اظهار بیعت، و قبول اطاعت از انجام آن باز داشت چه چیز بود؟. با این توضیح ابن ابی الحدید ضمیر مفعولی از جمله عدا حذف شده است، البته حذف ضمیر مفعولی فراوان صورت می گیرد. چنان كه در فرموده حق تعالی: واسئل من ارسلنا قبلك ضمیر از ارسلنا كه در اصل ارسلنا بوده افتاده است. قطب الدین راوندی برای این فرموده حضرت دو معنای زیر را بیان كرده است: 1- چه چیز تو را باز داشت از آنچه در مورد بیعت از خود، پیش از این حالت آشكار نمودی؟ 2- چه چیز تو را واداشت به تغییر اراده ای كه برای انسانها پیش می آید. توجه به معنی دوم می فهماند كه مفعول دوم

فعل عدا كه محتوای سخن بر آن دلالت دارد حذف شده است. مفهوم عبارت با این فرض چنین خواهد بود: چه چیز تو را از آنچه تصمیم داشتی بر كنار كرده، سرگرمت ساخت، و از این كه برایت یاری كردن ما روشن بود، بازت داشت. ابن ابی الحدید بر قطب الدین اعتراض كرده و اظهار داشته است، كه توجیه دوم قطب الدین نسبت به معنی اولی كه آورده. هیچ گونه برتری ندارد، جز مفعول محذوفی كه آن هم نادرست و فاسد است. توضیح مطلب این كه قطب الدین فعل عدا را در هر دو توجیه به یك معنی باز داشتن گرفته و جمله مما كان بدا منك را در هر دو معنا یكسان تفسیر كرده است با این وصف تفاوتی میان دو توجیه باقی نمی ماند. اضافه فاسدی كه در تفسیر قطب الدین به نظر می رسد این است كه او می پندارد فعل عدا متعدی به دو مفعول است با این كه تمام علمای نحو این پندار را نادرست می دانند. به نظر شارح اشكال ابن ابی الحدید بیشتر به معنای اولی كه قطب الدین راوندی نقل كرده مربوط است، تا معنای دوم به دلیل این كه ماعدا به معنای صرف و انصراف به نظر ابن ابی الحدید، و به معنای (منع) و باز داشتن به گمان قطب الدین تفاوت زیادی ندارد، هر چند معنای باز داشتن از معنای انصراف عمومی تر باشد. ولی اع

تراض ابن ابی الحدید بر راوندی، كه میان دو معنایی كه فرد اخیر نقل كرده فرقی نیست، وارد نیست زیرا معنای بدا در معنای اول قطب الدین آن چیزی است كه برای مردم با توجه به بیعت زبیر با امیرمومنان ظاهر شده، و در معنای دوم بدا آن چیزی است كه برای زبیر درباره یاری و فرمانبرداری آشكار شده است. مسلم است آنچه از انسان برای غیر آشكار شود با آنچه برای خود انسان از ناحیه خویش و یاد یگران ظاهر شود فرق دارد. منظور از افزونی بیفایده و فاسدی كه در اعتراض ابن ابی الحدید به قطب الدین آمده لفظ مفعول دوم برای فعل عدا است. كه به نظر می رسد اشتباه قلمی قطب الدین و یا نسخه بردار باشد. تایید این مدعا این است كه قطب الدین، مفعول اول عدا (ك) را آشكار كرده، تا تغییری برای گفته اش كه مفعول عدا حذف گردیده باشد. نظر شارح درباره وجوهی كه در تفسیر فرموده حضرت نقل شد، این است كه: هر چند شما احتمال بدهید كه این معانی تفسیر عبارت امام (ع) باشد، ولی هر كدام بنوعی از ظاهر سخن حضرت بدور است بدین توضیح كه: چون مدائنی فعل عدا را در تفسیر كلام امام (ع) بر معنای حقیقی خود، عدول و بازگشت، حمل كرده، و جمله ما بدا را بر فرمانبرداری سابق زبیر بنابراین ناچار

شده است كه من را به معنای عن بگیرد، تا فعل عدا معنای عدول و بازگشت بدهد. من رابه معنای عن گرفتن خلاف ظاهر معنای جمله است. قطب الدین راوندی هم فعل عدا را به معنای منع- عاق و شغل گرفته و ما بدا را بر فرمانبرداری پیشین زبیر در مورد بیعت با آن حضرت حمل كرده است. در توجیه قطب الدین جز این كه من را به معنای عن بگیریم، درست نیست. حق این است كه فعل عدا به معنای تجاوز و گذشتن و من برای بیان جنس است، معنای گفتار حضرت چنین می باشد، كه چه چیز تو را از اموری كه بعدها برایت آشكار شد، از بیعت با ما دور ساخت. با این توجیه، الفاظ را از معنای اصلی و قراردادی شان دور نكرده و استواری و زیبایی سخن نیز حفظ شده است. امام صادق (ع) از پدرش و او از جدش روایت كرده كه از ابن عباس درباره این ماموریت پرسیدم. گفت امام مرا پیش زبیر فرستاد. هنگامی كه پیام حضرت را ابلاغ كردم، او جز این جمله ما همان چیزی را كه علی، طالب است خواهانیم پاسخی نداد. گویا نظرش سلطنت بود. باز گشتم و جواب او را به امیرمومنان (ع) خبر دادم. به گونه دیگری از ابن عباس در این باره روایت نقل شده است. او گفت هنگامی كه پیام حضرت را به زبیر ابلاغ كردم، در پاسخ جز این عبارت كه

: من با ترس شدید بدان دل بسته ام سخنی نگفت. از ابن عباس سوال شد كه منظور زبیر چه بود؟ ابن عباس گفت معنای سخن او این است كه من با ترس به امارت و حكومتی كه در دست شماست دلبسته ام. بعضی گفته زبیر را بطریقی دیگر تفسیر كرده اظهار داشته اند، منظور زبیر این است كه من با ترس شدید درباره گناهم به آمرزش خدا دل بسته ام.


صفحه 128.